کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

برای مادر عزیزم..........

سلام مامان گلم..........سلام به بهترین و با محبت ترین هدیه خدا.........عاشقتم مامان خوبم ببخش وقتی یادم افتاد که پیشمون نیستی و فرسنگ ها ازمون دوری کلی گریه کردم.راستش خیلی هواتو کردم.بغض گلومو گرفته.کیبورد رو درست نمی بینم.کاش برای همیشه پیشمون می تونستی بمونی.ولی خوب ناچارا باید پیش مادریزرگمون باشی.آخه اونم بهت خیلی احتیاج داره. تا مادر نشدم نفهمیدم چقدر برامون زحمت کشیدی.نفهمیدم چقدر سختی کشیدی تا ما بزرگ شدیم.دلشورهاتو هیچ وقت موقع رفتن به مدرسه نمی فهمیدم.چون می دونستی من زودتر میرم تو صف سرویس مدرسه ناهارمو زودتر آماده می کردی.قربونت برم.دلم برات یه ذره شده.دلم برای بغل کردنت و بو کردنت تنگ شده.کاش اینجا بودی دستاتو می بوسیدم و ...
29 مرداد 1393

پایان 17ماهگی مخمل مامان..............

سلام خوشگل مامان....   17ماهگیت مبارک..........امروز که 17ماهت تموم میشه ،بابایی هم دوباره میره شیراز واسه خرید ماشین به سلامتی........امیدواریم دست پر بیاد ........... و اما خبر..........19ام ، همین 2-3روز پیش بود که یه هواپیمای 140 پرواز تهران-طبس سقوط کرد تو خود تهران. چه خبر بد و دردناکی بود.دلم برای کسایی که چشم براه تو فرودگاه طبس نشسته بودن سوخت.میگن اونایی که فوت کردن بدجور سوخته بودن.آخه هواپیما منفجر شد.نقص فنی یا هرچی.این نشون میده اصلا به فکر  جون مردم نیستن.حالا روحانی دستور داده فعلا هیچ پروازی از این نوع هواپیما نداشته باشن تا همه چیز چک بشه.امیدواریم دیگه شاهد یه چنین وقایعی نباشیم.خدا به خونوادهاشون صبر...
21 مرداد 1393

2تا دندون دیگه.............

سلام به دختری با موهای خرگوشی....................... این روزا چه زود می گذرن........... نشد 15ماهگی ببرمت برای قدو وزن.........باورت می شه که وقت هم نشد تو خونه قدو وزنت کنم؟خیلی سرمون شلوغ بود......... بابایی ماشین رو برد شیراز برای فروش........می خوایم یه تیبای هاچ بگ بگیریم.......... الان یه هفته ای هست که 2تا از دندونای جلو کنار دندون نیش هات دارن در میان.قبلا یه دندونم نداشتی ولی ماشالله الان که می خندی دهنت پر از مروارید های سفید و کوچولو شده.فدای خندهای قشنگت......... دلم برای مادر جون تنگ شده...........قراره تو هفته آینده با مادربزرگ و پدربزرگ من ، بیان بندر.این روزا دلتنگ دایی علی شما هم هستم.نمی دونم چیکار می کنه.خیل...
20 مرداد 1393
1